محمد صادق محمد صادق ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

تولد یک رویا

دومین رمضان ...

شیرین ترین بامیه :        می گویند بسم الله که بگویی کارها ختم بخیر است و من امروز، اول رمضان 1433، مثل هر صبح با یاد و نامش آغاز کرده ام اما با دلی پر التماستر به مددش ... امسال دوباره نیت کرده ام روزه دارش باشم ، ترسم از بلندی روزهاست ،از حجم کارها،از اوج انرژی گذاشتن برای توست، سرراست بگویم بیشتر ِ ترس ام ازسردرد های شدید است ... می دانی که پسرم ، مادرت با اندک تغییر غذاخوردن سردرد می شود ولی توکلم بخداست ... از او خواسته ام کمک حالم شود در این ماه مبارکی، می دانم رهایم نمی کند ، چون می داند برای این رمضان چقدر بی تاب بودم ! پسرم می گویند شوق روزه دار به افطار هست ، به باز کردن یک روزه م...
31 تير 1391

تحول ...

بر سردر ِ پانزده ماهگی ایستاده ای  .... و من در آرزوی صدو پنجاه سالگی تو ...صد و پنجاه سال سعادت و سلامت ! باید اعتراف کنم زندگی در کنار تو شده هجوم ثانیه ها،غرق شدن در تو، بازی کردن با تو ، آشپزی و غذا و آب دادن بتو ؛ شیر- کیک دادن به تو( میدانی که 20 روزی می شود از شیشه شیر نمی خوری مرد کوچک ، که خود،جای بحث دارد عسلک ؟؟!!)  و... کلبه زندگیمان سبز است به بودنت ، هوایش عطر تَن ات ، نفسهایت آبروی خانه مان، خنده هایت صدای چشمه های بلور میدهد دلبندم،اشک هایت به پاکی بهشت اند، شور و نشان ِ دنیای بی ریایت . بشنو شکرانه ناحسابم را ... خدایــا ! همه اینها خوب است،همه اینها شیرین است ،همه اینها برای من یعنی زندگی را ...
24 تير 1391

خواب ...

یارم به یک لا پیرُهن خوابیده زیر نسترن ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند پروانه امشب پر مزن اندر حریم یار من ترسم صدای پرپرت از خواب بیدارش کند پیراهنی از برگ گل بهر نگارم دوختم بس که لطیف است آن بدن ترسم که آزارش کند ای آفتاب آهسته نِه پا درحریم یار من ترسم صدای پای تو از خواب بیدارش کند. وقتی محمدصادق را خواب تا پادشاه هفتم برده است،گامهایم را آرام برمیدارم تا موج به اقیانوسِ آرام اش نیفتد. این چند قدم تا اتاق خواب و تختش، نمی دانم او در آغوش من است یا من در آغوش خدا ...  صفــایــت را خــدا ! خوابهایت را عشق پسر ! خواب،نعمت غریبی است مادر! برای تو در این سن و سال خواب یعنی اوج رشد جسمانی،برای من ا...
5 تير 1391
1